< NiNiGheRtY: January 2007

Sunday, January 28, 2007


رسمه زندگی اینست...یک روز کسی را دوست داری..و روز بعد تنهایی...به همین سادگی!!!!!.او رفته است..و همه چیز تمام شده است...مثل یک مهمانی که به آخر میرسد...و تو به حال خود رها میشوی...پس چرا غمگینی...؟؟؟ این رسم زندگیست...پس تنها آواز بخوان

++++++


گفتی که مرا دوست نداری گلایه ای نیست....بین منو عشق تو فاصله ای نیست....گفتم که صبر کن و گوش به حرف من کن....گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست....گفتی که کمی فکر خودم باشم و آنوقت...جز عشق تو و من مشغله ای نیست...رفتی تو خدا پشتو پناهت...بگزار دل من بسوزد ..مساله ای نیست

++++++

و اما چه زود گذشت برای هم بودن وبرای هم سوختن ..چه زود گذشت بی قراریهای دیدارمان
چه زود دستانت از درخشش نوازش به تیرگی و بی مهری عادت کردد..و لبخند غبار ساییه سردی از جلوه بودن را نشان داد
بیچاره دلی که خوش به باران باشد
او---دوستم ----ندارد...

Monday, January 08, 2007

¤
به خودم گفتم « آخه زبون نفهم ، ابله ، بیچاره ،‌ کم عقل ! ، تو دلت برا خدا تنگ شده
نه برای اون نکبت بی شعور !

چرا دلتنگیت رو الکی به اون می چسبونی ... خدا باهات قهر می کنه ها
!
تو دیگه بزرگ شدی بچه ! دیگه نباید الکی الکی گریه کنی ... آدم باش ! »

اما مگه زبون آدم حالیم میشد !

اون لحظه بازم احساس کردم فقط جای تو خالیه و به خاطر این حماقت و زبون نفهمیم آرزو کردم یکی بیاد و منو تا اونجا که جا دارم
با چوب و چماق کتک بزن
اونقدر که از درد بیهوش بشم و ازت متنفر بشم
اونقدر که جونم در بره و از شرت خلاص بشم ...
اما آرزوم که براورده نشد هیچ ... خوابم برد و دوباره خوابتو دیدم ... حس کردم واقعا جات خالیه


پ.ن : ای لعنت به این خوابهای مزخرف ... لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . لعنت . ...

Wednesday, January 03, 2007

و تو وقتی میفهمی عاشقی که دیگه دیر شده . چشات رو می‌بندی و همه چیز رو فراموش میکنی .
********
.
جدیا ... یه پشه‌ی زنده واسه چی پرواز می‌کنه ؟ جدا می‌خواد کجا بره ؟
***********
باید اونقدر بری تا محکم بخوری تو دیوار ... سرت درد گرفت؟ خب ... حالا که به بن‌بست رسیدی کم‌کم می‌فهمی اینجا تازه اول
راهه ... می‌دونی فکر کنم مشکل من اینه که عادت دارم از یه راهی که خوشم میادا هی برگردم عقب و دوباره شروع کنم ... شاید
واسه همینه که سرم درد می‌کنه .
******
شنا کردن ورزش خوبیه ولی نه تو مرداب !! هرچی بیشتر دست و پا میزنی بیشتر میری تو . بدیش اینه که دست و پا هم نزنی
بالاخره میری تو . حالا یکی بگه من چی کار کنم ؟
******

همین‌جوری داری سقوط می‌کنی ... الان یه جایی وسط زمین و هوا داری دست و پا میزنی و طبیعتا دستت به هیچ‌جا بند نیست آخه
وسط زمین و هوا چیزی نیست که دستت رو بهش بند کنی ... داری گروپی میای پایین و دیگه اونقده برات عادی شده این سقوط که
کم‌کم یادت رفته تو الان بین زمین و هوایی ... آره دستت به هیچی بند نیست ... یه هو بهت ایست میدن !! بعد بهت میگن آهای آقاهه
(....) !!!!!ناراحت می‌شی ٬ شاید حتی گریه کنی . بعد بهت میگن تو روخدا یه وقت کاری نکنی ها !! آرووم باش خب ؟!! ... بعد هم
شب بخیر و خدافظ ... خب یه کم فکر می‌کنی ... آخه لعنتی آدمی که داره سقوط می‌کنه که کاری نمیتونه بکنه ... خودت رو ول
میکنی ... دوباره و همچنان سقوط می‌کنی !!
*****

اگه فقط بعضي وقتا ديوونه نشي مطمئنا يا مريضي يا ديوونه
******
انسان عبارت است از موجودی که به همه چیز عادت می‌کند.
-->


Lalaie | Upload Music
Music Codes