:)
هیچوقت نفهمیدم تو کی وارد شدی. شاید برای اینکه تو تنها کسی بودی که از واقعیت بریدمت و گذاشتمت آن تو. شاید برای آنکه آنقدر واقعی شده بودی که نفهمیدم با تو فقط در رویاهایم زندگی میکنم و فقط آنجاست که با هم حرف میزنم و من نگاهت میکنم. تو ساده بودی، کم کم ساده ترین رویای من شدی. آنقدر پاک و ساده که گیج میشدم. غریب بودم از تو .. ترسیدم از تو .. ولی رد پایت محکم تر
از هر خط دیگری بود. گفته بودم نه؟ پیچیدهترین رویای من بودی .. همهاش از سادگی
تو رویای من بودی. من همیشه کودکت میمانم. قول .. از دنیا .. تا دنیا ..
تنها آرزویم این است که قبل مردن هزار بار ببوسمت
اصولا کامیونیکیشن یکی از چرت ترین کانسپت هایی که آدما ساختن و بهشم اینقدر وابسته شدن.
یعنی میشه که یه هو معجزه بشه؟
اصلا معجزه شدنیه؟
معجزه کردنیه؟
اصلا معجزه چیه؟
شاید یه پل بین رویا و واقعیت
فقط شاید
عاشقانه هایم را برایش نگه داشته ام
هنوز
باور میکنی؟
گاهی دلم عاشق شدن میخواهد
.عاشقی است دیگر.
آنقدر غرقش میشوی که دیگر فراموش میکنی هنوز عاشقی.
هر چه هم که فرار کنی و انکار.
نشسه ام و زل زده ام به سرنوشت
!نه ... منتظر معجزه نیستم /!
منتظر تویی هم نیستم که باید می بود
فقط زل زده ام به سرنوشت و به همه ی آنچه باید اتفاق می افتاد و نیفتاد /
... و همه ی آرزوهایی که اگر براورده می شد چقدر من شکل دیگری می بودم !
¤ نشسته ام و زل زده ام به همه ی خوابهایی که بی خوابیهایم را تنها می گذاشتند
منتظر تویی هم نیستم که باید می بود
فقط زل زده ام به سرنوشت و به همه ی آنچه باید اتفاق می افتاد و نیفتاد /
... و همه ی آرزوهایی که اگر براورده می شد چقدر من شکل دیگری می بودم !
¤ نشسته ام و زل زده ام به همه ی خوابهایی که بی خوابیهایم را تنها می گذاشتند
و همه ی دلهره هایی که توان دویدن را از من می گرفت
.همه ی اینها را گفتم که بگویم دلم تنگ است
میدانی؟
.