< NiNiGheRtY: February 2008

Tuesday, February 19, 2008

اینکه آدم به آدم می رسد یا نه
در این قرن جدید
و این نسل جدید
و این طریقه ی زندگی جدید
دیگر مهم نیست
چون دیگر کسی به رسیدن اهمیتی نمی دهد
عادت کرده ایم به دور شدن و رفتن
.
.
.
...
پ.ن: باز داشت عاشقانه می شد !
***
داشت با تعصب از تمدن اجدادش حرف می زد
و از اینکه چه گذشته ی با اصالتی داره
.چه تاریخچه با فرهنگی ...
و چه اجداد بزرگی ...
.
.
و من داشتم به این فکر می کردم که برای من تکامل مهمتر هست یا تمدن و تاریخ !
***

هنوز هم
هر بار که خوابش را میبینم
میدانم اتفاقی افتاده است
همیشه همینگونه بود
به خوابم نمی آید،
تا که اتفاقی بیفتد
بیدار که میشوم،
تمام استخوان هایم میلرزند
هنوز تکانم میدهد
بعد این سال
هنوز مثل روز اول میلرزم
از دیوارهای بلند و شیشه ای هم کاری بر نمی آید.
***

ابرا تو آسمون میدوان. هی شکلشون عوش میشه. من میشمرم. نمیگمم چیو. ولی ابرا رو نه.

Thursday, February 14, 2008


نق نق می کنم ... پس هستم
ظرفیت مغزم برای غر غر های من کم شده

!یا غر غر های من زیاد شده ... .
.
.
.
نمی دانم


**

شکسپیر میگه : زندگی حواسشو جمع میکنه ببینه تو چی دوست داری تا دقیقا همونو ازت بگیره

نمی دونم تا چه حد حقیقت داره این جمله ولی برای بعضی چیزهای من صادقه !


*

¤ آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای. از این آشفته ام که دیگر نمی توانم تورا باور کنم ...

**
دلم میخواد هی بیام اینجا قصه های جالب و هیجان انگیزی که تو زندگیم هر روز داره اتفاق میفته رو بنویسما. ولی خب شبا یا مستم یا مشغول یا حوصله ش رو ندارم. کلا ولی همه چی خوبه. جای یه چیزایی مثل همیشه خالیه ولی همه چی خوبه. به جون خودم :)
**

من دلم بچه میخواد
همینجوری

(نه که همینجوریه همینجوری
ولی خب .. همینجوری!)

Happy Valentine .

-->




Friday, February 01, 2008



دارم دونسته دونسته دومین اشتباه بزرگ زندگیم رو انجام میدم. بعضی وقتا وقتی رو دور باطل افتادی و نمیتونی خودتو نجات بدی، بهترین راه واسه گریز زدن و ورق زدن صفحه های زندگی اینه که همه ی پل های پشت سرت رو خراب کنی و خودتو تو شرایطی قرار بدی که هیچ وقت فکرشو نمیکردی و نمیتونی باورش کنی. وقتی هیچ راه فراری نداشته باشی و هیچ چاره ای برای ادامه ی مسیر فعلی واست نمونه، اونوقته که اگه استعداد داشته باشی زنجیر پاره میکنی

***
نود در صد آدمایی که کلا فکر میکنن، تو حموم به روابط رمانتیکشون فکر میکنن، تو دستشویی به زندگیشون. از خودم نمیگم، آمار جمع کردم.
***
داشتم فکر می کردم من از ماشینها چقدر متنفرم ، از کامپیوتر چقدر بی زارم ، چقدر از تلفن همراه خاطره بد دارم و چقدر آدمهایی که با تلفن همراهشان ور میرن غمگین به نظر میرسند ...

***
¤ عجولم ، آری برای یافتنت عجولم ،

و حتی گاهی در جاده طولانی صبرم می دوم ! ...

با تمام وجود هم می دوم !

ترسم از این است که هنگامی پیدایت کنم که عاشق من دیگری شده باشی
غیر از من .
¤ تحمل پیچ و خم های زندگی کار ساده ای شده

بسکه تمرین سختی نبودن تو را هر روز ،

ثانیه به ثانیه مشق می کنم . تو . تو .. تو ... تو .... !

دو روز بود که پلکم می پرید و من منتظر شروعت بودم !
و بالاخره شروع شدی

***

تو ! راز آخر

بعضی رازها باید فراموش شوند ... ! !


پ.ن: برای امشب همین کافیه ... .


Lalaie | Upload Music
Music Codes