< NiNiGheRtY: June 2010

Saturday, June 05, 2010

یعنی من هر وقت خواستم موهام رو رنگ کنم، تو اون فاصله نیم ساعت چهل دقیقه که رنگ باید به موهای آدم بمونه، تو هول و ولای این قضیه بودم که نکنه الان زلزله بیاد و من زیر آوار بمونم، یا کلا زیر آوار هم نمونم ولی آبها تا یه مدت نامعلوم قطع باشن، بعد من با این رنگهای رو سرم چیکار کنم. بعد حالا این مو رنگ کردن قسمت خوبشه، یعنی من هر وقت که دارم یه کاری می کنم که یه ذره مو لای درزش می ره، وجدان بیدارم به صورت ترس از زلزله و اینکه اگه الان زلزله بیاد و من تو این شرایط گیر کنم چه خاکی تو سرم کنم، قضیه رو کوفتم می کنه. همش هم بر می گرده به این که من اولین بار که مدرسه رو پیچوندم، یه زلزله خفیفی اومد و من تا مدت ها فکر و ذکرم این بود که اگه قرار بود من رو از زیر آوار خونه دوس پسرم بکشن بیرون من چه توضیحی باید به خانواده ام می دادم . بعد تصورم از زلزله کلا اینه که من زیر آوار می مونم (مطلقا نمی میرم) بعد همه آدم های دیگه هم هیچ خراشی بر نمی دارن و همه کلا هم و غم شون اینکه بیان من رو نجات بدن و ببینن قبل از زلزله داشتم چکار می کردم


Lalaie | Upload Music
Music Codes