چهار سال گذشت. رفت .خيلی ناگهانی و اتفاقی ... تو يه حادثه
هميشه از خداحافظی بدم مياد چه برسه ناگهانيش
تنها کاری که تونستم انجام بدم بدرقه اش با يه دنيا اشک بود
خاله ام رفت! .
خاله ام رفت! .
خاله اي خوب و مهربون . خاله اي که صداش , حرفاش تو ذهنم ميمونه
ميدونم که را هه درازی در پيش داری . ميدونم که دستايه مهربونت زيره هجومه اين
زندگی برايه مدتها آروم و راحت آراميدن ! ديگه دغدغه هات تموم شدن .
برو که اينجا تنها سفريه که بايد تنها بری
ميدونم که را هه درازی در پيش داری . ميدونم که دستايه مهربونت زيره هجومه اين
زندگی برايه مدتها آروم و راحت آراميدن ! ديگه دغدغه هات تموم شدن .
برو که اينجا تنها سفريه که بايد تنها بری
ميدونم که ديگه هيچ وقت نمی بينمت ،
ازم زياد دور نشو ، با اينکه ميدونم فاصلمون خيلی زياده .... برام دعا کن
خاله جونم . هميشه دوست دارم . :*
سفرت به خير ! !
ازم زياد دور نشو ، با اينکه ميدونم فاصلمون خيلی زياده .... برام دعا کن
خاله جونم . هميشه دوست دارم . :*
سفرت به خير ! !
1 Comments:
سلام پگاه خانوم
از این حال و هوا بیایید بیرون
من چند وقت نبودم بعد از 2 ماه اومدم weblog رو خوندم
امروز هم میرم یه 2 ماه دیگه میام (میرم آشخوری(
خوش باشید
احسان
Post a Comment
<< Home