< NiNiGheRtY: March 2008

Tuesday, March 25, 2008


کاش کچل برميگشت .
کاش هنری اينجا بود .
کاش کچل برميگشت همينجا هرشب بد از زيره آسمان شهر باهم حرف ميزد .
و نيمه شنها از هايپر تچ با هم چت ميکرد.
ياد فرودگاه مهراباد ميافتم . دلم تنگ شد .
ترمينال ا شماره 2 . گفته بودم که .... ا خرين خداحافظيم بود . .پايه تلفن .
کاش ميتونستم برم ايران .
دلم واسه خونه يوسف آباد تنگ شده .
هميشه هرجا ميرفتم خيابون خونمون و دلتنگی ميکردم .
کوچمون خوشگل بود.
ديوارهايه خونه کوتاه بود .
از مدرسه که ميومدم ، کليد نداشتم ، از ديوار ميپريدم .
ما مان بزرگم دوام ميکرد ، ميگفت راه ياده دزدا ميدم . هيچوقت هم دزد نيومد اونجا .
خيابونه بيستم تو چهلستون بود خونمون .
ديوارهاش هم آجر 3 سانتی زرد بود .
پارکه شفق که همش خاطرست.
چطوری آخه آدم ميتونه يادش بره ؟
کلی خاطره
بهنود و بهنام هر روز عصر مياومدن دنبالم ميرفتيم پارک با دوچرخم که هيچکس اجازه نداشت بهش دست بزنه
يه حسن ديوونه بود تفلکی عقب مونده بود ،
سواره تاب ميشد، اينقدر رو تاب تند بالا ميرفت که هيچکس نميتونست رو تاب بقليش بشينه.
تنها کسی که جرات داشت من بودم
بهنام و بهنود همش دوام ميکردن
عصر های که مشق هامو نمينوشتم اجازه پارک رفتن نداشتم .
کلی خاله فرزان و التماس ميکردم که به مامانم بگه من و ببره پارک تا بتونم بقل حسن چل تاب بازی کنم
.يه پسره بود بلال ميفروخت
من هم هر روز عصر بايد بلال ميخوردم
. اون موقع ها همه ميگفتن آخه من ع شقه پسره شدم واسه همين هر روز از اون فقط بلال ميخرم .
از اونجا موو کرديم آمير آباد .
واااااای که چه خوب بود
کسی نبود تو اون خيابون که منو نشناسه.
مامانم ميگفت زشته همه محل يه دختر و بشناسن دختر بايد سنگين باشه . شيتونی نکنه
خيابون امير آباد ، سين دخت شمالی . کوچه ولعسر.
سلماز يکی از دوستايه خوبم اونجا بود.
با هم ميرفتيم مدرسه .
کلی شيتونی تو راه مدرسه.پسر بازی بگم بهتره .
يه شيرينی فروشی بود کاخ بود اسمش .
وی که چقدر من عصر ها وقتم و تو اون مغازه حدر ميدادم
آخرشم با فروشنده کر کره هايه مقاز ه رو ميکشيدم پائين ميرفتم خونه.
يه بقالی بود سر کوچه ، آقا رضا
. بعد هم رفت کانادا .
شايد اونم دلش تنگ شده واسه من .
اون موقع من دبيرستان ميرفتم .الزهرا . تو تخته تا ووس .
يه کلاس زبان مختلت بود . من فقط دختر بودم
کلی دوست با کلی خاطره واسه 7 سال پيدا کردم اونجا.
کچل جزوه همون خاطرهاست
هنری هم هميين طور
. الان ديگه هنری نيست .
کچل نيست .
بهنام نيست .
بهنود نيست .
سولماز نيست .
الزهرا نيست .
هيچ کی و هيچ چيز نيست .
امروز دلم واسه همه خونه هايه زندگيم تنگ شده
.کاش هنری هيچوقت نمرده بود .
کاش پيشم بود .
بدونه هنری کم کم اين خاطرهام از بين ميره.
حتی شيشه های ترمينال شماره 2 فرودگاه هم مات ميشن .
بدون هنری ساعت ا آفتابی دانشگاه هم بی روه ميشه .
راستی يادم رفت بگم ، هنری اسم مستعار نيست .
هنری رفتنش سخت و نبودش سخت تر
....
*********
گفتم ، فاينالهام تموم شد . همشونو ريدم .
(با مزرت )

غلط املای دارم ، ببخشيد شما .
اين نرم افزاره که تازه گرفتم نميتونم با هاش کار کنم

. ****
ببين ،
باز خوابت و ديدم ديشب .
ميدونم بايد اتفاقی بيافته .
خدا کنه از تو خبری نشنوم چون ديگه نميخوام .
راااااااااااااااااااستی ،
من هی ميخوام آهنگ اينجا رو عوض کنم نميتونم .
يه آهنگ هست مال کيارش .
ولی حجمش زياد نميتونم آپلودش کنم اينجا .
کسی نرم افزارش و داره ؟ برام ميل کنين .
pegahgazori@yahoo.com

در ضمن من الان خيلی خوب شدم . يعنی خيلی اروم شدم . خيلی خا نوم شدم
شيتونی هم نميکنم .

Thursday, March 20, 2008


Tuesday, March 18, 2008


نمیخواستم عاشق ات شوم
عاشقت باشم،
نمیخواستم نفسم به نفست بسته باشد،
اصلا نمیخواستم دنیام تو باشی.
..غمگینم!
نه بخاطر اینهمه فاصله و دوری،
بخاطر اینهمه عشق که دارد مچاله ام میکند،
بخاطر اینهمه شهر،
اینهمه خیابان،
اینهمه جاده
که قرار است بی تو بروم،
بغض دارم!
بخاطر اینکه نمیخواستم برگی از دفتر خاطراتم باشی،
یا تصویری ته فنجان قهوه ام،
کاش نبودی، کاش مرده بودی!
کاش اینهمه عاشقت نبودم،
لعنت به تو و اینهمه عشق که دارد مرا ذوب می کند،
لعنت به اینهمه شیرینی و خواستنی بودن تو..
.یه چیزی
کاش معجزه رخ دهد...!
***
یادت می‏آید
چهارشنبه‏ی آخر سال را،
آن شب در آغوش هم آنقدر گرم خفته بودیم
که مردم از روی سرمان می‏پریدند و می‏سوختند.
***
دلم میخواهد زودتر بهار بیایید

شاید کمی کمی حالم بهتر شود...


هر روزتان نوروز نوروزتان پيروز

Sunday, March 09, 2008


فال حافظ گرفتم برات .
خوش خبر باشی ای نسيم شمال
که به ما ميرسد زمان ا وصال
شمت روح و داد و شمت برق وصال
بيا که بويه تو را ميرم ای نسيم شمال
حکايت شب هجران فرو گذشته به
بشکر آنکه برفکند پرده روز وصال
بيا که پرده گلريز هفت خانه چشم
کشيديم به تحرير کارگاه خيال
چو يار بر سر صلح است و عذر ميت'لبد
توان گذشت ز جور رقيب در همه حال
به جز خيال دهن تو نيست در دل تنگ
که کس مباد چو من در پي خيال مهال
قتيل عشق تو شد حافظ قريب دلی
به خاک ما گذاری کن که خون ماست هلال
***
من اینجا خسته .. .
و خوابم گرفته
کمی هم..-ظاهراً- حالم گرفته
برای دیدنت راهی نمانده....
گمونم پشت پاهایم گرفته.
.. .... .. گرفته...آی..گرفته
...آآآی‌ی ...گرفته...
گرفته.
..گر گرفته..
.وای... گرفته...
***
. زندگی .. زندگی برای سلامتی ام ضرر دارد ...

Saturday, March 01, 2008


گاهی توی خواب بختك می شوی

اين را ميفهمی كه خواب هستي،

ولی هر كار می كنی كه از خواب بيدار شوی نمی توانی

فرياد می زنی تا اينكه كسی بيايد و تكانت بدهد

تا از خواب بپری تا از آن تصوير نحس خلاص شوی

زندگی هم گاهی مثل بختك می شود

بايد كسی بيايد و تكانت بدهد تا از شر تصاويری كه آزارت می دهند رهايت كند

***

ترمينال شماره 2 فرودگاه مهر آباد،

ايستگاه آخره،

می فهمي؟

***

من مشق عاشقی نمی‏دانستم،

او رسم عاشق ماندن نمی‏دانست.

همین است که قصه‏ی عشق ما خواب‏آور شد.


Lalaie | Upload Music
Music Codes