می دانم ...
زود است که باشی .
.ولی بیشتر از اینکه بخواهم باشی ، می خواهم که قبل از اینکه بیایی ،
هوس رفتن به سرت نزند.
که من از رفتهای قبل از آمدن انتقام های سنگینی می گیرم !
پ.ن:فقط خواستم بگویم نمی دانم چرا اینهمه از من می ترسی ...
پ.ن:فقط خواستم بگویم نمی دانم چرا اینهمه از من می ترسی ...
****
گفت نه باهات حرف می زنم ... نه بهت زنگ میزنم ... نه باهات دوستم / ... نه ... .
پ.ن : چطور من احساس کردم دوستم داره ... !؟ نمی دونم
پ.ن : چطور من احساس کردم دوستم داره ... !؟ نمی دونم
****
من اعتراف نمی کردم ..
پیشترها اعتراف برایم غیرممکن بود !کم کم از غیرممکن به سخت تنزل کرد ... و کمی بیشتر که گذشت ، از سخت به اکنون من . .
اکنون برای خودم هزاران بار اعتراف کرده ام و برای دیگران صدها هزار بار ... .
آدم رازداری بوده ام برای دیگران ... نه برای خودم ... و این خیانت بزرگی بوده از من به من !.
پ.ن : خدایا چگونه خیانت هایم را خواهم بخشید
پیشترها اعتراف برایم غیرممکن بود !کم کم از غیرممکن به سخت تنزل کرد ... و کمی بیشتر که گذشت ، از سخت به اکنون من . .
اکنون برای خودم هزاران بار اعتراف کرده ام و برای دیگران صدها هزار بار ... .
آدم رازداری بوده ام برای دیگران ... نه برای خودم ... و این خیانت بزرگی بوده از من به من !.
پ.ن : خدایا چگونه خیانت هایم را خواهم بخشید
****
پسرک میپرسد: دلت کجاست؟
پسرک میپرسد: دلت کجاست؟
به سینهام اشاره میکنم، میگویم اینجاست.
پسرک میگوید: پس دل همان قلب است؟
راست میگوید، فراموش کرده بودم که دلم را جایی سالها قبل، پیش کسی جا گذاشتهام.
****
زير سقف قصه هاي بچه گونه، توئي و من،
مني كه هيچوقت نمي فهمم چرا زير سقفي اينچنين بايد زندگي قصه جدائي تعريف كنه،
رفتن وقتي كه تو پشت سري خيلي سخته،
انگار از پشت چيزي قلبت و در مياره،
چند قدم جلوتر روي صندلي نشستن و گريه كردن،
گريه از دلتنگي، دلتنگي زير آسموني كه تو هستي و من هستم و بعد فاصله فاصله فاصله …
.به قدر همه فاصله هاي دنيا دوستت دارم …
****