green dream
یه جایی هست
یه دشته پر از شقایقه وحشی
همه شون قرمزوسط همه شون سیاه که میتونی بری وسط شقایقا طاقباز دراز بکشی
رو به خورشید، رو به آسمون دستاتو هم از دو طرف باز کنی، تا بیشترین حدی که میتونی،
مثلا انگار میخوای آسمون رو بغل کنی خوب؟
چشماتو هم می بندی که نور خورشید اینجوری تیز نره تو چشمات
بعدش می میری
وقتی توی یه جای گرم و پرنور و خوشبو بمیری دیگه از مردن نمی ترسی مگه نه؟
اونقدر نمی ترسی که شاید خودتو هم بتونی بکشی
رگ دستتو بزن،
قرمزیه خونت قاطیه اون همه شقایق اصلن معلوم نمیشه
من میدونم دشت پر از شقایق دوست دارم
واسه مردن واسه رگ زدن
یه دشته پر از شقایقه وحشی
همه شون قرمزوسط همه شون سیاه که میتونی بری وسط شقایقا طاقباز دراز بکشی
رو به خورشید، رو به آسمون دستاتو هم از دو طرف باز کنی، تا بیشترین حدی که میتونی،
مثلا انگار میخوای آسمون رو بغل کنی خوب؟
چشماتو هم می بندی که نور خورشید اینجوری تیز نره تو چشمات
بعدش می میری
وقتی توی یه جای گرم و پرنور و خوشبو بمیری دیگه از مردن نمی ترسی مگه نه؟
اونقدر نمی ترسی که شاید خودتو هم بتونی بکشی
رگ دستتو بزن،
قرمزیه خونت قاطیه اون همه شقایق اصلن معلوم نمیشه
من میدونم دشت پر از شقایق دوست دارم
واسه مردن واسه رگ زدن
******
تو یه روزی یه خونه می خری یه خونه که فقط یه اتاق داشته باشه، یه اتاقه کوچیک با دیوارای چوبی، با یه سقف کج، با یه پنجره ی بزرگ تو اتاقش، یعنی خیلی بزرگ نه ها، یکمی بزرگتر از خودت باشه واسه وقتی که توی خودت مچاله میشی پنجرهت هم باید تو تر از دیوارت باشه، باید یه جای بزرگ برای نشستن جلوش داشته باشه، باید یه پرده ی کلفت داشته باشه که وقتی می کشیش هیشکی نتونه ببینه که یه جایی برای نشستن اون پشت هست بعدتو تب می کنی من میدونم که تو تب داری تو حالت خوب نیست نمیخوای هیشکیو ببینی، حتی منومیری پرده را می کشی و اون پشت پنجره میشینی، همونجوری که مچالمه میشدی تو خودتا، همون مدلی پیشونیتو هم یه وری می چسبونی به شیشه، شیشه یخه، خیلی خیلی سرد، پیشونیت ولی داغه، خیلی خیلی داغ چشماتو می بندی و صورتتو می کشی روی شیشه، همه جاشو، تا همه ش خنک شه، سرد گریه نمی کنی ولی من میدونم که تو تب داری، که حالت خوب نیست، که مریضی، که نمیخوای هیشکیو ببینی، حتی آدمای توی خیابون، ادمای زیر پنجره تن کلید دارم میام تودنبالت می گردم بلند بلند صدا می کنم خونه کوچیکه، زودی گشتنم تموم میشه، دوباره از اول می گردم میگردم ... میگردم ... هی بازم دنبالت میگردم ...تو صدامو می شنوی موقعه گشتن، ولی هیچی بهم نمیگی که من اینجام که من ترسیدم :)میام پرده را بزنم کنار ببینم ماشینت تو خیابون هست زیر پنجره یا نه تو رو میبینم پشت پرده اینجوری کز کردی زانوهاتو هم بغل کردی کوچولو شدی سرتو انداختی یه کمی پایین ابروهاتم یه ذره دادی بالاهمونجوری که خیلی معصوم میشی از بالای چشمات نیگا میکنی منو که پرده رو زدم کنار چشاتم سرخه گریه نکردیا ولی چشات قرمز شده من گریهم میگیره بعد بغلت می کنم، محکم. بعد بوست میکنم، ریز و آروم، با همون صورت خیسه خیسم دیدی منم ترسیدم؟اونقدر که از ترسم گریه کنم دیدی؟
1 Comments:
نميدونم :) من که ديديم ... من دلم بدجوری دشت پر از شقايق ميخواد ..اصلا دلم شقايق ميخواد اونم تازه شقايقای وحشی وحشيه وحشی ... ازونا که اصلا خودشون رگ آدمو ميزنن ..پگاه دلم ميخواد يکی رگمو بزنه :)..بعدش بخوابم يه خوابی که ديگه بيدار نشم ... انگاری بعضی وقتا همه دنيا رو سرم ميچرخه .همون موقه هاست که ميخوام بخوابم ولی خوابم نمياد .کاش منم يه خونه همين شکلی داشتم بعدش درو قفل ميکردم که هيچکی نياد ...دلم يه جور بدی گرفته :) ...کاش میشد به همین راحتی مرد ..
Post a Comment
<< Home