let's go
- بریم.
خواب دیدمخوابم یادم نیستولییه چیزی یادمه توشساکت بودیه خواب ساکت بودکه توش هیچ صدایی نبودیه دنیایی بود که توش صدا ٬ حرف ٬ هیچی نبود.تعریف نشده بودمن تو خواب میدونستم که یه چیزی هستکه تو این دنیا نیستنمیفهمیدم چییه چیزیم کم بودیه چیز دنیای توی خوابم کم بودبیدار شدمبارون میومددر باز بودبه هم میخوردصدا میدادگریه کردمیه چیزی کمهمن میدونمتو این دنیای بیداریمیه چیزی نیستکه باید باشهکوش؟
******
بهش گفتم من ضعیفمبهش گفتم باید ضعیف بودتا دوست داشتتا دوست داشته شدباید ضعیف بود.میدونی قشنگترین حرفی که بهم زد چی بود ؟اون شببهم گفتگفت ضعفهاتو دوست دارم.خیلی.دوسش دارم.یه جورییه جور عجیبیکه تجربهش نکرده بودم.آخهضعفهامو دوست دارهو بغلم میکنههمونجوری .......ومیفهمه آدم ضعیف یعنی چی.
*****
خدا کرم دارهمنو اذيت مي کنهمن حوصله ندارم کسي اذيتم کنهميگم برو گم شوميگه تو آزمايش الهي رد شديبعد اينجوري بهم ميخنده>:)بعد ميره گم ميشهنميشه هم پيداش کرداهگه.
*****
من اذان دوست دارم خوبجدي جدي ميگماحالا با صداي هرکي هم که ميخواد باشهمخصوصا اذان مغرب٬که هوا داره تاريک ميشه٬يه جور خوبيهنميگمم جورشومال خودمهفقطگمش کردممال خودمو میگم.گمش کردمکسی اینجا یه کم از اذان مغرب خوب منو ندیده ؟*****
يه آدمي بود که زنده بودولي الآن مردهمنم نمي شناختمش تازههنوزم نمي شناسمشولییه آدمی هستکه میشناسمشخیلیو منو میپرستیدو هنوزمدارن اذیتش میکننداره سختی میکشهو دردحتی داره میمیره به همین راحتیو به من نمیگهولی من یه پیغمبرممن میدونممن همه چیو میدونمحتی میدونم سرطان یعنی چی.
******
بچه بوديبزرگ شديبزرگ تر ميشيبعد با خودت فک مي کني که قبلنا بچه بود و الآن بزرگ شديو اين يه لوپ بي نهايته .میدونی دیشب وقتی بغلم میکردیادم افتادکه مادرم منو چهارده سال بغل نکردمادرم منو دوست داشتمیپرستیدولی بغلم نمیکرد.و این یه قصهی تلخه.قصهی تلخ مادری که بچهش رو دوست داشت و حتی میپرستیدولی هیچ وقت بغلش نکردتا روز آخرتو فرودگاهکه به من گفتخداحافظو بغلم کردو من تو بغلش گفتمخداحافظ.و کلاغه هم هیچوقت به خونهش نرسید
*****
خورشيد داره ميميرهنورش کم شدهچشمامو که ميبندم ديگه نمي بينمشحالا اگه چشمامو ببندم ديگه هيچي نمي بينمحتي خورشيد
******
دوست دارم وقتايی رو که مريضموقتايي را که تب مي کنمداغه داغکه بخار ميشماز روي زمين يه عالمه ميرم بالاترامممم٬يه عالمه که نهيه طبقه ميرم بالاتربعد حالا دارم توي طبقه ي بالايي زندگي مي کنمبعد عين آدماي طبقه ي بالايي فکر مي کنم و حرف ميزنمبراي همينه که شماها نمي فهمين حرف منوبراي همينه که فکر مي کنين دارم هذيون ميگمباور کنین به خدا.
*******
منگشنگيه موقعه روزه م را دوست دارمحس مي کنم که آدمه خوبي شدمکه به حرف خدا گوش ميدميه آدمه خوبيه آدمه خوبه گشنه:)فقطچیزهمن گشنمه ولیروزه نیستم.من یه آدم خوب نیستممن فقط یه آدم گشنهم:(
********
ميدونيوقتی که کاپشن تنت میکنیبا يه عالمه لباس زمستونيه گندهاونموقع بیا بغلم.آخه کیفش بیشتره چون که يه عالمه تو نرمتریوقتي که بغلت مي کنموقتي که تنگ بغلت میکنمومحکم فشارت ميدمبيشتر توی حريم تنم جلو ميایفرو میریامنترهو گرمتر
*******
ازين لباساازين لباس زمستونياکه نقش روي لباسه با مربع مربع هاي ريز درست شدهيه لباس بافتني گندهکه اگه من بپوشمش ديگه هيچکي نمي فهمي که من چقد لاغرمبعد اگه بياد جلو و دستاشو دور کمرم حلقه کنه٬اونموقع ميبينه که گول خوردهبعد به من ميگه کره خر
خيلي وقتا به رفتن فکر مي کنمباور کنخيلي وقتاخيلي وقتاخيلي وقتاپريشب بارون ميومدبعد محکم ميکوبيد به شيشهمن از صداي بارون بيدار شدمميخواستم زنگ بزنم بهت بگم داره بارون مياد٬ اين همون شبي هستش که من دارم ميرمکه بعد از فرودگاه تو ميري تو خيابون راه ميريميخواستم زنگ بزنم بهت بگم موقعه راه رفتن چتر ببرکه سرما نخوريدوباره خوابم بردزنگ نزدم بهت.....
**************************
0 Comments:
Post a Comment
<< Home